دیونه تو ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() صفحات وبلاگ نویسندگان
امروز سعی کردم شعر بگم اما نشد چون دلم گرفته و قلم ز دستم تاب نشد گرچه این دل ز غم دوریش بگریست تا صبح که در سپیده دم، صبح خنده ز لبم باز نشد ز کوی یاران گذر کرد آن عطر بهاری بارانی که بارید وز رخ ما پاک نشد گرچه گفت با نجوایی که بماند نزد مان ولی کن این دل جز به شور عشقش رازی نشد پای تلفن هنگامه رفتن تاب نداشتم من که همچون گذشته قبل از او صدای من قطع نشد ای دل از این حال چه گریم که امروز تاب تمنایم ز او راضی نشد اشک بخشکید بر این دل امروز باز که صدای باران ز گوشم شنیده نشد کاش می دانست این دیوانه از راز فردای خویش که چون امروز مست هرخرابات کوی رندان نشد می دانم که چه کردم تا که او تاب نیاورد دمی افسوس که راه بازگشت نداشتم که آن هم با بیانم نشد بر سر هجرت یار دل بگرفت ز خود دمی کین قلم با جوهرش روان نشد که نشد یا حق شعر سکوت قلم تقدیم به تو عزیز با تشکر از حضور شما عزیزان در این کلبه حقیر موضوع مطلب : شعر پیوند روزانه لوگو ![]() آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|